تاریخچه کوچینگ و مربیگری
تاریخچه کوچینگ از سال 1880 و ریشه کلمه کاکس که یک کلمه مجارستانی است گرفته شده است که معنای کالسکه می¬دهد.این کلمه به این موضوع اشاره دارد که ما را از جایی که هستیم به جایی که می¬خواهیم می¬رساند ،همان کاری که کالسکه انجام می دهد.
کوچینگ در همهجا وجود دارد که در این بخش ما تاریخچه کوچینگ را از طریق دانشگاه ، ورزش ، تجارت و موارد دیگر بررسی میکنیم. کوچینگ موضوع داغی برای مدیریت ، رهبری و توسعه افراد است. این مقاله به بررسی تاریخچه کوچینگ در دورههای مختلف به مناسبت هفته کوچینگ میپردازد.
به همان اندازه که روشهای کوچینگ وجود دارد ، به همان اندازه نیز مربیان و کوچهایی نیز وجود دارند ، بنابراین آیا این روشی “درست” و صحیحی برای رشد و پیشرفت افراد است؟ یا اصطلاح “کوچینگ” یک کلمه عمومی برای راهنمایی ، کمک یا پشتیبانی یکبهیک و فرد به فرد است؟
مفهوم کوچینگ زندگی و مربیگری ورزشی ، مربیگری در مدرسه ، مربیگری موسیقی و غیره به این موضوع برمیگردد که چقدر میتواند برای افراد در همه حوزههای زندگی و مشاغل سودآوری داشته باشد و از حمایت مربی برخوردار باشد تا آنها را به حداکثر توانایی خود برساند.
اما کوچینگ زندگی، همانطور که مشخص است ، ازنظر معیارها و کاربرد بسیار متفاوت تری از مربیگری ورزشی و انواع دیگر آن دارد
استفاده از روش های کوچینگ از کجا شروع شد؟
توماس لئونارد ، یک برنامهریز مالی آمریکایی ، بهطورکلی بهعنوان اولین شخصی شناخته شده است که رشته کوچینگ را بهعنوان یک حرفه در دهه 1980 توسعه داده است که این امر موضوعی پذیرفته شده برای همه است
توماس لئونارد چگونه رشته کوچینگ را به وجود آورد؟
لئونارد مشاهده كرد كه مراجعه کنندگان گرچه از نظر عاطفي پايدار بوده و نيازي به درمان ندارند اما از چيزهاي معمولی دیگری مانند چگونگي سرمايه گذاري و حمايت از درآمد خود از او میخواستند به آنها کمک کنند.آنها خواستار کمک در تنظیم بهتر زندگی خود و برنامه ریزی و دستیابی به اهداف خود بودند.
در نتیجه مشاهدات لئونارد شغل وی به تدریج از برنامه ریزی مالی به توسعه تمام وقت تکنیک هایی که قرار بود به عنوان روش مربیگری وکوچینگ زندگی وی تبدیل شوند ، تغییر یافت که در آن زمان او این تغییر را “برنامه ریزی زندگی” خواند
در طی چند سال ، او در حال یادگیری و اجرای مهارتهای کوچینگ خاص بود که تعاریف خاصی داشتند اما کاملاً متفاوت از مهارت های درمانگران ، مربیان و مشاوران بود که در حال آموزش دادن به مردم بودند
درنتیجه مشاهدات توماس لئونارد باعث شد ، شغل وی بهتدریج از برنامهریزی مالی به توسعه تماموقت تکنیکهایی که قرار بود بهعنوان روش مربیگری کوچینگ زندگی وی تبدیل شوند ، تغییر یابد که در آن زمان او این تغییر را “برنامهریزی زندگی” میخواند.
در طی چند سال ، او در حال یادگیری و اجرای مهارتهای کوچینگ خاص بود که تعریفهای خاصی داشتند اما این موضوع بسیار متفاوتتر از مهارتهای درمانگران ، مربیان و مشاوران بود که در حال آموزش دادن به مردم بودند.
اولین آموزش خاص کوچ زندگی
در اوایل دهه 1990 اولین برنامه رسمی آموزش مربیان را توماس لئونارد به وجود آورد. او آن را دانشگاه مربی یا کوچ نامید. همانطور که این روش ، بیشتر شناخته میشد ، او دورههای کوچینگ را بهصورت زنده و حضوری و یا از طریق مجموعهای از کنفرانسهایی که اغلب “کلاسهای تلفنی” نامیده میشدند ، ارائه داد.
مقاله ای که باید بخوانید : کوچینگ چیست؟
دیدگاه واقعی در مورد کوچینگ
استفاده از اصطلاح “کوچینگ” از اواخر دهه 1880 آغاز شد. این اصطلاح بیشتر از طریق شکلهای مختلفی که وجود دارد با حرفه ورزشی در ارتباط است. اولین فکری که وقتی به مربیگری و کوچینگ نگاه میکنیم، به ذهن ما خطور میکند ، در مورد مربیگری ورزشی است. این موضوع به این دلیل است که مربیگری و کوچینگ در عرصه ورزش بسیار پیشرفت کرده است.
استفاده از اصطلاح “مربی و کوچ” ابتدا در سال 1830 آغاز شد و دانشگاه آکسفورد این اصطلاح را به صورت عامیانه برای یک استاد راهنما به کار برد.کوچینگ را میتوان با توجه به حوزهای که ازآن استفاده میشود ، به چند روش تعریف کرد که این بستگی به حوزهای دارد که از آن استفاده میشود.
یک تعریف بسیار ساده از این اصطلاح گسترده این واقعیت است که کوچینگ یک روش واقعی برای رشد و پیشرفت است. این روش بر روی کمک به هدایت ، راهنمایی و آموزش به یک فرد یا گروهی از افراد متمرکز است که تنها هدف آنها دستیابی به اهداف و مقاصد خاص است.
کوچینگ در طول زمان
ظهور کوچینگ روندی بسیار تدریجی و کند را طی کرده است. چندین نظریه وجود دارد که از آغاز این روش، پشتیبانی میکند و موضوع ریشهداری از تئوریهای مهم است که پایهگذاری کوچینگ را یادآوری میکند. که این امر نشان میدهد ریشههای قوی کوچینگ در چندین دیدگاه مانند روانشناسی ، علوم اجتماعی ، تجارت و چندین مورد دیگر موردتوجه قرارگرفته است.
بگذارید این سفر را به دورههای زمانی قابلتوجهی تقسیم کنیم تا به شما نشان دهیم چگونه این روش مانند زمان فعلی به یک جریان اصلی تبدیلشده است.
تاریخچه کوچینگ قبل از سال 1900
در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن 19 ملاحظه شد که فلسفه کوچینگ بهعنوان شاخهای جداگانه از علوم اجتماعی و روانشناسی ظهور پیدا کرده است ،بنابراین مطالعات انحصاری برای بررسی پیچیدگیهای جامعه بشری و افراد به همین ترتیب انجام شد. روانشناسی نیز در این دوره در شکل اولیه خود ظهور پیدا کرد که در آن توصیفات غیر قابل فهم و گنگی از عملکرد افراد صورت میگرفت.
در سال 1879 ، وونت و جیمز کارهای انحصاری درباره روشهای فلسفی انجام دادند. در این دوره ، رشته روانشناسی درد زیادی را تجربه کرد ، همانطور که به نظر میرسد روشهای کوچینگ نیز آن را تجربه کردهاند.
شاخه جدید مدیریت مدرن قطعاً ریشه در قرن نوزدهم دارد. در اواسط این عصر بود که نظریهها و ساختارهایی مانند آموزش ، انگیزه ، ساختار سازمانی و غیره ارائه شد و در جریان انقلاب صنعتی موردتوجه قرار گرفت.
مدیریت کارکنان نیز در این دوره همراه با مشاوره خود را نشان داد و در بین دهههای 1880 تا 1950 بود که اولین مشاوران مدیریت به وجود آمدند و خود را نشان دادند اما در این دوره، تغییرات زیادی در سایر رشتهها مانند ورزش ، هنرهای نمایشی یا همچنین درزمینهٔ آموزش رخ نداده است.
تاریخچه کوچینگ – 1900 تا 1920
در این دوره پیشرفت فناوری در مورد این دیدگاه علمی ، در اوج خود بود. درواقع ، شما حتی میتوانید درک کنید که رشته های اصلی کوچینگ حتی در این دوره به وجود آمده اند. در این دوره صنعتی سازی این روند پیشرفتهای پیدا کرد و کشف نظریه نسبیت در فیزیک در این مدت نقش زیادی را بازی کرده است و در آن سهیم است. درواقع ، این زمان توسط گلدمن بهعنوان “تغییر از یک مدل مکانیکی به مدل آلی جهان” ذکر شد.
فروید که علاقه بیشتری به روانشناسی پیدا کرد، اولین کسی بود که رواندرمانی را در این مدت تفسیر کرد. در پایان این قرن ، پنج زیرشاخه از روانشناسی وجود داشت که این موضوع به خودی خود، یک موفقیت بزرگ بهحساب میآمد.
از اوایل سال 1900 ، تفاوت چشمگیری در نحوه مدیریت به وجود آمد که میتوان از آن به عنوان ریشه های کوچینگ نام برد. در این دهه، تفاوت چشمگیری در نحوه استفاده مدیران از نظریههای علمی در عملکرد مدیریت در پاسخ به انقلاب صنعتی که قطعاً تخصص کار ، وحدت فرماندهی ، زنجیره مناسب سلسله مراتبی و هماهنگی فعالیتها را میطلبید ، به وجود آمد.
در دهه 1910 ، چشماندازهای مدیریت علمی و کلاسیک مشاهده شد و در دهه 1920 جنبش روابط انسانی نیز آغاز شد. مطالعات معروف هاثورن در دهه 1920 توسعه یافت و نظریهها و شیوههای تجاری و بیزینسی نیز شروع به اتخاذ نظریهها و مدلهای روانشناسی برای اداره تجارت کردند که امروزه از آن به عنوان بیزینس کوچینگ یاد میشود.
با این اوصاف کوچینگ روانشناسی نیست و حتی میتوان گفت در جای خود خیلی بهتر و کاملتر از علوم روانشناسی است اما در ابتدای شکل گیری آن از نظر روانشناسی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت.
تاریخچه کوچینگ دهه 1930 تا 1950
پیشرفتهای فنی در این دوره به شدت ادامه یافت و اشیا زیبا و لوکس برای تولید به زندگی ما حمله کردند و تقریباً در همه جنبههای زندگی ما مانند مدیریت ، آموزش ، مشاوره و حتی توسعه با پذیرش مدل کنترل و فرماندهی شروع به کار کردند. در این دوره زمانی درواقع اختلافنظرهای بسیاری درزمینهٔ روانشناسی وجود داشت که بسیاری از افراد با نظریههای فرویدی در این دوره مخالفت کردند.
در دهه 1950 مازلو و راجرز رویكردی انسانی در روانشناسی پیدا كردند كه بهعنوان سومین نیروی این بخش شناخته میشوند ، در آنجا جنبههای شخصی و پدیدار شناختی تجربه انسانی از اولویت بالایی برخوردار است.
تاریخچه کوچینگ دهه 1990 تا 2004
جای تعجب است که بدانیم چگونه مفهوم کوچینگ بهطور تدریجی در طول دهه نود گسترش یافت. در این دهه مجلهها بهطور مداوم و به شدت به کوچینگ اشاره میکردند.
پیشرفت صنعت کوچینگ در طی دهه های اخیر بسیار چشمگیر بوده است. در این مرحله با توجه به تجربه کوچینگ ، افزایش تعداد متخصصان کوچینگ درزمینه های مختلف که به افراد کمک کرد تا مهارت خود را در مدیریت افزایش دهند تا بتوانند راحتتر به یک مرحله بلوغ دست پیدا کنند.
در این زمان بودکه چندین کتاب نیز در مورد کوچینگ و مربیگری وارد بازار شد. مقالات زیادی در مجلهها در مورد کوچینگ منتشر شد که این موضوع باعث شد سیل عظیمی از این نوع مقالات منتشر شود .در ابتدای سال 2000 ، سی و نه کتاب درزمینهٔ کوچینگ منتشر شد که این امر کمک زیادی به توسعه کوچینگ نمود. ویتمور در سال 1992 کتاب خود با عنوان “مربیگری برای عملکرد بهتر” را منتشر کرد که با این اتفاق، کوچینگ در محیط کار بیشتر در دسترس افراد قرار گرفت تا مردم بتوانند از آن استفاده کنند.
تاریخچه کوچینگ از سال 2004 تا 2010
در سالهای اخیر ، حوزه کوچینگ چندین مدل و روش را به وجود آورده است که به کمک آن میتوان رشتههای اصلی کوچینگ را در بخشهای مختلفی از تجارت و زندگی به کار گرفت. نظریههای بخش روانشناسی نیز برای این منظور مورداستفاده قرارگرفتند. همچنین برای تأثیر بیشتر کوچینگ از رشتههایی مانند جامعهشناسی ، زبانشناسی و انسانشناسی نیز مورد استفاده قرار گرفت
به همین دلیل کوچینگ در دنیای شرکتها به یکی از ضروریات تبدیلشده است. علاوه بر این ، سازمانها و شرکتها میدانند که بدون در نظر گرفتن کوچینگ نمیتوانند در مسیر صحیح گام بردارند و پیشرفت کنند. روانشناسی سازمانی با ارائه استراتژیهای متعدد ، کوچینگ را بیشتر تقویت كرد و همچنین از مشاوره رشد برای کارکنان كلیدی مدیریت پشتیبانی كرد
همانطور که میبینیم کوچینگ چیز جدیدی نیست. اما، ما برای کوچینگ به آموزش “تخصصی” یا اعتباربخشی نیاز نداریم. آنچه ما نیاز داریم تجربه یک مربی یا کوچ مانند تیم حامی است که میتواند درروند جلسات کوچینگ بسیار مؤثر باشد و به شما در رشد و پیشرفت در زندگی و کسبوکار کمک کند و شمارا به سمت موفقیت هدایت کند.
یک پاسخ
باسلام لطفا منابع ذکر شود